حاضری شش صبح :)

ساخت وبلاگ
عزیزِ جانم میبینی امروزی راکه چشمانم چشمانت را رصد می کند و لبانم بدون هیچ آوایی تو را میخواند امروزی که قلبم به خاطر تو می تپد و دستانم حصار دستانت را طلب میکند میخواهم بدانم از همین امروز ، تا آخر دنیا قبول میکنی، دنیایت را با من شریک شوی؟   حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : امروز, نویسنده : 4noboy3 بازدید : 106 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1396 ساعت: 20:46

 طلوع و غروب هایی ست که دیگر با تو به سر نمیشود کافه هاییست که هرگز طعم آغوشت را نچشیده اند و خانه ی جدیدمان عطر حضور تو را کم دارد اینجا فنجان هاییست که دیگر لمسشان نمی کنی دیوارهاییست که در حسرت قاب عکس جدیدت سال میگذرانند این خانه قهقه های مستانه ات را کم دارد اینجا پُر است از حرف های ناگفته ی بی حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 103 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 1:08

من امروز عابری تنها هستم

دستانم سردتر از همیشه است و این سردی هر رهگذری را آزرده خاطر میکند 

اما من از این سردی غافلم 

غافل از اینکه این سردی حتی در کوچه های خرابه ی قلبم نیز رخنه کرده است 

همان کوچه هایی که تا دیروز تک چراغ سوگلی اش روشن بود 

اما حالا به مخروبه ای بیش شبیه نیست

و به جای آن کوچه پس کوچه های زیبا یک عالم حسرت و خرابی باقی مانده است برای این دل

حالا فقط من همان تک رهگذر قلبم هستم ...

حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت: 5:11