من امروز عابری تنها هستم
دستانم سردتر از همیشه است و این سردی هر رهگذری را آزرده خاطر میکند
اما من از این سردی غافلم
غافل از اینکه این سردی حتی در کوچه های خرابه ی قلبم نیز رخنه کرده است
همان کوچه هایی که تا دیروز تک چراغ سوگلی اش روشن بود
اما حالا به مخروبه ای بیش شبیه نیست
و به جای آن کوچه پس کوچه های زیبا یک عالم حسرت و خرابی باقی مانده است برای این دل
حالا فقط من همان تک رهگذر قلبم هستم ...
حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت: 5:11